خاک انداز ( یکشنبه 86/6/11 :: ساعت 3:42 عصر)
خدایی که من می شناسم، پر از حس انتقامه. امروز نمازم قضا شد. فکر کنم امتحان فردا رو بیافتم. نذر کرده بودم برم امامزاده صالح. حالشو نداشتم. با دوستام رفتم سینما. فیلمش خیلی آشغال بود. چشماتو ببند. خدا چه شکلیه؟ خدایی که من می شناسم، یه توپ در حال انفجاره. پر از خشم و قهر. باید مواظب باشم نمازامو سروقت بخونم. وگرنه می رم تو جهنم. باید مواظب باشم دروغ نگم؛ غیبت نکنم. کار سختیه. ولی بهتر از اینه که برم جهنم. به نظر من باید از خدا ترسید. چشماتو ببند. خدا چه شکلیه؟ خدایی که من می شناسم، خیلی دوره. خدا مال من و تو نیست. یا می فرستتمون جهنم، یا بهشت. گفتم که خدا خیلی دوره. تو آسموناست. روی زمین که جای خدا نیست. وقتی کارم گره می خوره ... خودم یه خاکی تو سرم می ریزم. چشماتو ببند. خدا چه شکلیه؟ خدایی که من می شناسم، توابه. امشب فلان پارتی دعوتم. با بچه ها قرار گذاشتیم فردا بریم کنسرت. به خودم قول دادم ماه دیگه برم مکه. شنیدی می گن صد بار اگر توبه شکستی بازآ. چشماتو ببند. خدا چه شکلیه؟ خدایی که من می شناسم، مجیب الدعواته. بچم جلوی چشمام داره از دست می ره. دکترا می گن امیدی نیست. امید من به خداست. داروهاش گرونه. نذر کردم برم جمکران. بعضی ها پیش خدا خیلی عزیزن. یا سریع الرضا ... اغفر لمن لا یملک الا الدعا. چشماتو ببند. خدا چه شکلیه؟ خدایی که من می شناسم،خدای فاطمه است و خدای علی. با خدای آدمای روی زمین فرق داره. حالا چشماتو ببند. خدا چه شکلیه؟... باباقوری |
همه چیزهایی که تا حالا توی خاک انداز نوشتیم
|
||